۱۳۹۰ آبان ۲۵, چهارشنبه

مرا راهی به چشم‌های تو نیست که ببینی بی‌تابی مرا.
ترا راهی به بیرون از دل من، وجود من، هست؟

۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

احتیاج دارم یه زن توی زندگیم باشه،
بیشتر از یه زن، یه مادر،
نه فقط یه مادر، دقیقا مادر خودم.

۱۳۹۰ تیر ۹, پنجشنبه

با تشکر از استاد

دریچه ی دو مسیر جدید برای جستجو، کشف و لذّت به روم گشوده شد امروز.
دکتر شیری گرامی متشکرم. بی شک نکات کاربردی شما برای این تاییدهایی که امروز گرفتم نقش قابل توجّهی داشت.

-------------------------------------------
پ.ن. 1  دکتر تدین رضایت داد برم مرکز.
پ.ن. 2  آدمی که مطمئن بودم حق داره حس کنه از دماغ فیل افتاده این حس رو هرچند داشته باشه بروز نمیده.

۱۳۹۰ تیر ۶, دوشنبه

آزادی...

آزادی هدیه ی خداوند  است.
من آزادم.
آزادم که به جای تصویر مخدوش یک عشق قدیمی تصویری از یک عشق تازه را ببینم.
آزادم هر عقیده ام را به نقد بکشم خواه معتقدتر شوم خواه رها.
من آزادم بین ایجاد احساس جدید در حادثه و بازنواخت های مغزم یکی را انتخاب کنم.
من آزادم.
آزادم داستان تکراری قربانی را سر دهم یا مسئولیت سفر زندگیم را بپذیرم.
آزادم پاره کنم عادت را و بشکنم سنت را و نو کنم جامه را یا اینکه بپوسم در پشمینه ی بی معنا.
من آزادم و آزادی را دوست دارم.
تو نیز آزادی که آزادی مرا محترم بشماری یا دشمن بداری. تو آزادی که انسان باشی یا نسیان.
تو آزادی که دریابی آزادی مرا یا دیده فرو بندی بر آن. تو آزادی که آزادی مرا فرصت دهی یا به بند بکشی.
من آزادم، تو آزادی.
زنده باد آزادی...

۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه

زمانه ایست که محبس است.
نه دعای نیکانش به اجابت می رسد، نه فریاد مظلومانش به ثمر.
فرسایشی شده زندگی... دلتنگی، اضطراب، بغض... روزی آدم هاست.
ترس و یأس درمانده کرده ما را.
او که بازوانش را به مهربانی گشوده ست کجاست که فراگیرد روح نحیف ما را...؟!